در این قسمت به عمده ترین شاخص های اقتصاد کلان که می تواند وضعیت اقتصادی کشور را مشخص نماید اشاره می گردد:
نرخ تورم:
نرخ تورم در ۴ سال اخیر منتهی به سال ۱۳۸۳ به ترتیب برابر با ۴/۱۱ ، ۸/۱۵ ، ۶/۱۵ و ۲/۱۵ درصد بوده است که از میانگین هندسی برابر با ۴/۱۴ درصد برخوردار می باشد. این در حالی است که نرخ تورم جهانی و نرخ تورم در کشورهای درحال توسعه در سال ۲۰۰۲ به ترتیب برابر با ۴/۳ و ۸/۵ درصد بوده است. انجام اصلاحات اقتصادی در شرایطی که نرخ تورم پائین است امکان موفقیت بیشتری دارد، بنابراین کاهش تورم باید یک اولویت دائمی باشد. در شرایطی که نرخ تورم بالاست، به تبع آن نرخ های سود تسهیلات بانکی بالا خواهد بود و توجیهاتی را برای کاهش ارزش پول ملی خواهند داشت که تاثیرات نامناسب اقتصادی را در پی خواهد داشت.
درآمد ناخالص ملی سرانه و رشد تولید ناخالص داخلی:
براساس اطلاعات مندرج درنماگرهای توسعه جهانی ازانتشارات بانک جهانی، درآمدناخالص ملی سرانه ما در سال ۲۰۰۳ ، برابر با ۲۰۱۰ دلار بوده است و این در حالی است که متوسط دنیا در مورد این شاخص در سال ۲۰۰۳ ، ۵۵۱۰ دلار ، متوسط کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا ، ۲۳۹۰ دلار و متوسط کشورهای با درآمد متوسط در این سال، ۱۹۳۰ دلار بوده است. همانطور که ملاحظه می گردد، فاصله ما با متوسط دنیا زیاد است و کمتر از متوسط کشورهای ” خاورمیانه و شمال آفریقا ” درآمد ناخالص ملی سرانه داشته ایم. این بدین مفهوم است که راه سخت و پر تلاشی را برای رسیدن به اهداف سند چشم انداز ۲۰ ساله و رسیدن به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فن آوری در سطح منطقه آسیای جنوب غربی در پیش داریم.
نرخ بیکاری:
بر اساس آمار مرکز آمار ایران ، نرخ بیکاری در سالهای ۱۳۸۱ ، ۱۳۸۲ و در سه ماهه سوم سال ۱۳۸۳ به ترتیب برابر با ۸/۱۲ ، ۴/۱۱ ، ۳/۱۰ درصد گزارش شده است. همچنین نرخ بیکاری در مناطق شهری کشور بر اساس آمار بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در سالهای ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ ، یکسان و برابر با ۹/۱۱ درصد بوده است. به رغم کاهش نرخ بیکاری در سال ۱۳۸۲ نسبت به سال ۱۳۸۱ ، جمعیت بیکار کشور بالغ بر ۵/۲ میلیون نفر است که لازم است در سال های آینده اقدامات لازم برای کاهش آن به عمل آید (گزارش اقتصادی سال ۱۳۸۲ و نظارت بر عملکرد سال چهارم برنامه سوم توسعه).