کجا و چه وقت نمی آموزیم؟
نظر به اینکه همه ما موجوداتی یگانه و منحصر بفردیم، ضعیفترین موضع یادگیری در هر یک از ما متفاوت است. برای مثال بعضی افراد صبحها، برخی در آخر شب و شماریبدون صرف چند گالن قهوه نمیتوانند با سیستم یادگیری ذهن ارتباط موثری برقرار کنند. همچنین بسیارند کسانی که در محیط خشک و محدود کلاس نمیتوانند ذهن را برای یادگیری متمرکز کنند؛ زیرا کلاس درس تصویر بزرگ و ناهنجاری از مدرسهرا بر ذهن آنان تحمیل میکند. ماحصل کلام آنکه، ذهن شما در مکانها و اوقات خاصی در بدترین موضع یادگیری قرار میگیرد. قبل از هر چیز بهتر است به عوامل موثردر اینزمینه اشاره کرده و آنگاه تدابیری را برای ریشه کن کردن آنها بیندیشیم.
مردمان دیگر ـ شاید شماهم ازجمله افرادی هستید که به صرف داشتن خاطرهای نامطلوب با استادی خاص، نمیتوانید مطالب آن درس را به خوبی فرا گیرید. اگر چنین است، آزمایش زیر را بیازمایید:
با توسل به قوه تخیل، تصویر سیاه و سفید این استاد را بر روی صفحه تلویزیون مشاهده کنید. همین که باور کردید که این شخصیت در تلویزیون گیر افتاده است، تصویر را سرعت بخشیده و از او شخصیتی مسخره، شبیه به چارلی چاپلین بسازید. صدای مضحکی مثل میکی موس را با این تصویر خیالی بیامیزید. سرعت فیلم را زیاد و زیادتر کنید تا بدانجا که یادآوری آن همیشه شما را به خنده بیندازد.
خودمان:
ذهن هشیار برای تحمیل احساسات ناگوار از نیروی فراوانی برخوردار است. برای مثالبا اصرار وسماجت ما را به سختکوشی، کنترل شرایط خود و تمرکز ذهن دعوت میکند. حتیبه ماخاطرنشان میکند که همواره بکوشیم وقتیرا بهاستراحت اختصاص دهیم. حال آنکه معنای واژههای (کوشش و استراحت) کاملا با هم مغایر است. وقتی در عمق کار غوطه وریم، چه بسا ناگهان، در سطح هشیاری به خاطر آوریم که وظیفهمان را به شایستگی انجام دادهایم؛ اما ذهن هشیار به مجرد اطلاع از این موضوع با تمهیداتی میکوشد تا چنین احساسی را در وجودمان خاموش کند.
تاثیر معکوس کلمات الزام آور (باید، میبایستی):
برخی مردم به طور طبیعی در برابر عبارات آمرانه واکنش معکوس نشان میدهند. من نیز از خیل این کسانم. به همین دلیل اگر به من گفته شود که (باید) فلان کار را انجام دهم، درست به عکس آن عمل میکنم. البته هستند افرادی که با شنیدن عبارات الزام آور احساس وظیفه میکنند؛ اما من بر این باورم که این قبیل عبارات احساس ناخوشایندی را به انسان تحمیل میکند. این اعتقاد مرا وا داشت که با طرح نقشهای برای شاگردانم، پول زیادی را به جیب خود سرازیر کنم: هر دانشجویی با به کار بردن عبارات الزام آور از قبیل: (تو باید …) و یا (وظیفه تو این است که …) ناگزیر به پرداخت پنج پوند جریمه میشد و هر وقت چنین عباراتی را خطاب به خود به کار میبرد، ده پوند بدهکار میگردید.