حماسه غزه:
در ایامی که روزهای پایانی سال ۲۰۰۸ میلادی رقم می خورد و در حالیکه قرار بود درایالات متحد آمریکا، رئیس جمهوری ظاهراً متفاوت به لحاظ عقیده و کردار روی کار بیاید، اسرائیل به منظور اعاده حیثیت از گذشته ناکام خود، در جنگ جنوب لبنان با حزب الله، یورشی همه جانبه را به نوار غزه با هدف انهدام دولت قانونی حماس در فلسطین به راه انداخت. این جنگ که ۲۲ روز به طول انجامید و با اعدان آتش بس یکجانبه از سوی اسرائیل، هر چند به صورت موقت و ناپایدار متوقف شد، گذشته از بعد نظامی سخت افزاری، یک بعد نظامی نرم افزاری، یعنی عملیات روانی هم داشت.
تعریف عملیات روانی:
وزارت دفاع آمریکا، عملیات روانی را این چنین تعریف می کند: « استفاده برنامه ریزی شده از تبلیغات و سایر تدارکات روانی، یا هدف اصلی تاثیر گذاری روی عقاید، احساسات، برداشت (نگرش) و رفتار گروههای متخاصم خارجی به گونه ای که از دست یابی به اهداف ملی، حمایت کند.». در خلال جنگ دوم جهانی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا از جنگ روانی تعریف گسترده تری به شرح زیر ارائه داد: «جنگ روانی هر گونه سلاحی را که بر فکر دشمن تاثیر بگذارد به کار می برد. این سلاحها فقط از نظر تاثیری که می نهند، روانی به حساب می آیند و نه به واسطه خود آنها».
اهم مبانی تئوریک:
عملیات روانی در کل روی مدل های تاثیر گذاری مخاطبان استوار می شود و انواع مدل هایی از قبیل موارد زیر، می توانند برای آن مطرح باشد:
- «HYPODERMIC NEEDLE» (سوزن زیر جلدی) که بر مبنای آن پیام عمدی مستقیم توسط پیام گیرنده دریافت و کاملاً پذیرفته می شود.
- «RECEPTION THEORY» (نظریه پذیرش) که بر مبنای آن معنی متنی در داخل آن قرار ندارد، بلکه مخاطبان باید معنی را براساس زمینه فرهنگی و تجربیات زندگی خود، استنباط کنند.
- «COVER UP» (سرپوش گذاشتن)
- «SNOW JOB» (دروغ- فریب)
- «OBSTINATE AUPIENCE THEORY» (نظریه مخاطبین سرسخت)
اعتقاد این نظریه بر آن است که یک ارتباط کاری بین مخاطبان و رسانه ها وجود دارد. مخاطبان فعالانه به انتخاب پیامهایی می پردازند که نسبت به آنها توجه می کنند.برای هر یک از مدلهای فوق، نظرات گوناگونی وجود دارد که از جمله آنها میتوان به نظرات «PAUL LAIARSFELD» و «ELIHV KATZ» برای «جریان دو گام» و «ZIMMERMAN-BAUER» برای نظریه مخاطبان سرسخت اشاره کرد. (۴).